جدول جو
جدول جو

معنی فتوا دادن - جستجوی لغت در جدول جو

فتوا دادن
صدور رای و نظر فقهی از جانب فقیه در مورد یک حکم شرعی
تصویری از فتوا دادن
تصویر فتوا دادن
فرهنگ فارسی عمید
فتوا دادن
فتودن
تصویری از فتوا دادن
تصویر فتوا دادن
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تا دادن
تصویر تا دادن
دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن، تا کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ قی قَ / قِ گِ رِ تَ)
نور دادن. روشن کردن:
بی روغن و فتیله و بی هیزم
هرگز نداد نور و فروغ آذر.
ناصرخسرو.
، شعله ورساختن: دم سرد برمی آورد و آتش سینه را فروغ میداد. (سندبادنامه) ، صیقلی کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، رونق دادن:
بدین چاره ده کار خود را فروغ
که داند که این راست است ار دروغ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
اتاق یا هر جای بسته را با هوای خارج مربوط کردن، هوابه درون ریه فرستادن با وسایل، در مجاورت هوا قرار دادن جراحت و موجب سیم کشیدگی آن شدن
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ زَ دَ)
دوا خوراندن. دارو خورانیدن، نوشابه دادن. مسکر خوراندن، مسموم کردن. سم خورانیدن. سم دادن. (یادداشت مؤلف). چیزخور کردن
لغت نامه دهخدا
(اِ فِ)
تاب دادن. رجوع به تاب دادن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وا دادن
تصویر وا دادن
باز دان پس دادن: (چون بیاید شام و دزدد جام من گویمش واده که نامد شام من) (مثنوی)، رها کردن ول کردن، منقطع گشتن درد موقتا، رضا دادن بکاری که قبلا با آن مخالفت میورزیده اند: (سرش چون رفت خانم نیز وا داد تمامش را چو دل در سینه جا داد) (ایرج میرزا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوی دادن
تصویر فتوی دادن
وچر دادن فتودن رای دادن فقیه یا مفتی در مسئله ای شرعی افتاء
فرهنگ لغت هوشیار
شرح دادن مطلبی را بیان کردن، بسویی متوجه کردن، یا پشت فرا دادن، پشت کردن فرار کردن یا گوش فرا دادن، نیک گوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنوا دادن
تصویر بنوا دادن
((بِ نَ. دَ))
گرو دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا دادن
تصویر فرا دادن
((فَ دَ))
بیان کردن، گردانیدن، متوجه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
إعطاء مساحةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
Space
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
espacer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
звільнити місце
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
kutoa nafasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
espaçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
освободить место
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
Platz machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
جگہ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
স্থান তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
ทำให้มีพื้นที่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
alan açmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
espaciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
空間を作る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
留出空间
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
לפנות מקום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
공간을 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
memberi ruang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
robić przestrzeń
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
ruimte maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
fare spazio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فضا دادن
تصویر فضا دادن
स्थान देना
دیکشنری فارسی به هندی